۰۵ آذر ۱۳۸۶

برف

احساس خیلی خوبی بهم دست داده این اولین برف برنابی هست البته هفته پیش که سایمون فریزر بودم هم برف سبکی اومد امروز یاد روزهای مدرسه افتادم که بارش برف دل همه رو شاد میکرد وهمه به فکر این بودند که برند برف بازی کنن برف های تریسته این حس رو نمی داد امیدوارم زیاد بباره که بتونیم بریم برف بازی البته اگر مسؤل ساختمون بگذاره یکم برف جلوی در بمونه

راستی دو تا پیشنهاد دارم یک- فیلم بابل* رو حتما ببینید من که خیلی لذت بردم و دو- کتاب مارینا نمت** رو بخونید جالب اینجاست که منتظر بود من کتابش رو بخونم بعد بیاد ونکوور:)
BABEL*
Prisoner of Tehran**

۱۷ آبان ۱۳۸۶

مکان تازه

بعد از مدتها دور بودن از دنیای شیرین وبلاگ خوانی و وبلاگ نویسی فرصتی پیدا کردم کمی وبلاگ گردی کنم دلم برای وبلاگم تنگ شد و خواستم چند خطی بنویسم راستش از خونه وبلاگ نوشتن خیلی دوست داشتنی تره مخصوصا وقتی بیرون بارون باشه و تو در حال چای خوردن و تایپ کردن باشی