۲۸ فروردین ۱۳۸۵

سستی

خیلی زیباست صبح که از خواب بلند میشوم صدای بلبل و مرغ دریایی میشنوم هوا هوای شمال ایران با آفتاب داغ و هوای دم کرده و یکم شرجی هر روز هم اگر نمای رو به دریا و جنگل بالکن را ببینم باز هم برایم زیبایی روز اول رو داره یک روز باید عکسش رو نشونتون بدم این هوا سستی همیشگیش رو برای من به ارمغان میاره سستی همراه با دلشوره ، نمیدونم این دلشوره از کِی با این هوا همراه شده اما فکر میکنم از وقتی که یادم میاید اواخر تعطیلات نوروز که میشد و من یاد کارهای انجام نشده یا اتمام تعطیلات میافتادم این دلشوره سراغم می اومد، اما حالا چی؟ الان هم این حالتها هست نه تعطیلاتی بوده و نه تکالیف نوروزی، اما کارهای انجام نشده همیشه بوده و هست وهمواره به من اضطراب خاصی میده اون موقع هست که من به فکر اینکه در آینده چه کار باید انجام بدم و چه مسیری را باید انتخاب کنم و.......... و هزار سوال دیگه ، یادم میاد یکی از معلم های دوران راهنمایی بهمون میگفت یادتون باشه که سعی کنید هیچ وقت تنبلی بر زندگیتون چیره نشه که آفت بزرگیه وتمام زندگیتون را تحت الشعاع قرار میده بنده خدا همیشه دیر میرسید سر کلاس و همیشه ژولیده و مضطرب بود اما خیلی معلم خوبی بود

0 نظر:

ارسال یک نظر

اشتراک در نظرات پیام [Atom]

<< صفحهٔ اصلی