۲۳ فروردین ۱۳۸۵

مسکوب


من در زندگى هرگز دنبال آسانى نبوده ام چون هيچ چيز زيباى ارزيدنى آسان نيست.
«آدم بايد كار را جدى بگیرد و خودش را برعكس به جد نگيرد.»
«مشكل من: نه مى توانم دنيا را عوض كنم، نه اين را كه هست بپذيرم.»
«اگر فردوسى نبود زندگى من چقدر فقيرتر بود. يادش روشنايى و بلندى است.»
«مرگ ماهى سياه ريزه اى است كه در جوى تاريك رگ ها تنم را دور مى زند.»
«مرگ تنهايى است بدون احساس تنهايى.»
«ايران عزيزم، ايران جاهل ظالم، ايران كوه هاى بلند، بيابان هاى سوخته و آفتاب وحشى و رفتگان و ماندگان عزيز، دلم برايت تنگ شده؛ اى بى وفاى ناكس دور! با اين بيداد تبهكاران واى به حال آيندگان
«جوان كه بودم مى خواستم دنيا را عوض كنم. نشد، دنيا مرا عوض كرد.

برگرفته از نوشته های شاهرخ مسکوب در روزنامه شرق
خاطره زیبایی بود که خوندم اما تأسف هم خوردم که چرا این آدم های با ارزش همیشه بعد از مرگشون به مردم شناسانده میشوند و چقدر از این آدمهای نازنین هستند که همیشه دور و گمنام میمانند و در حسرت و آرزوی داشتن ایرانی دور از جهل ، ظلم وفقر میمیرند

0 نظر:

ارسال یک نظر

اشتراک در نظرات پیام [Atom]

<< صفحهٔ اصلی